فاطمیه قصهگوى رنجهاست بهترین تفسیرسوز مرتضى است
فاطمیه شعر داغ لاله است قصه زهراى هجده ساله است
فاطمیه آتشافروز دل است احتجاجش یک کتاب کامل استفاطمیه سینهچاک دردهاست شاهد نامردى نامردهاست
فاطمیه سوز دل را ساز کرد دفتر داغ على را باز کرد
فاطمیه ماه گل افشردن است فتح باب تازیانه خوردن است
فاطمیه قفل غم را شد کلید چون که دارد هم شهیده، هم شهید
"میرزا عباس مهدوىفرد"
باز کن بر روى من آغوش جان را اى بقیع تا ببینم دوست دارى میهمان را اى بقیع
خاکى اما برتر از افلاک دارى جایگاه در تو مىبینم شکوهِ آسمان را اى بقیع
پنج خورشیدِ جهانافروز در دامان تست کردهاى رشک فلک این خاکدان را اى بقیع
مىرسیم از گرد ره با کوله بار اشک و آه بار ده این کاروانِ خسته جان را اى بقیع
بیت الاحزان بود و زهرا، هیچ کس باور نداشت تا کنند از او دریغ آن سایبان را اى بقیع
عاقبت از جور گلچین، سایه این گل شکست در بهاران دید تاراج خزان را اى بقیع
گرچه باغ یاس او پُر شد ز گلهاى کبود با على، زهرا نگفت این داستان را اى بقیع
سیلى گلچین چو گردد با رخ گل آشنا بلبل از کف مىدهد تاب و توان را اى بقیعحامل وحى الهى، گاهِ ابلاغ پیام بوسه مىزد بارها آن آستان را اى بقیع
اى دریغا روز روشن، دشمنِ آتش فروز بى امان مىسوخت آن دارالأمان را اى بقیعقهر دشمن آنقدر دامن به آتش زد، که سوخت عاقبت آن طایر عرش آشیان را اى بقیع
اى دریغا در میان شعله، صاحبخانه سوخت سوخت این ناخوانده مهمان، میزبان را اى بقیع
دیگر از آن شب على از درد، آرامى نداشت داده بود از دست چون آرام جان را اى بقیع
با دلى لرزان، ز بلبل پیکر گل را گرفت یاد دارى گریههاى باغبان را اى بقیعلرزه مىافتد به جانت، تا که مىآرى به یاد لرزش آن دستهاى مهربان را اى بقیع
جز تو غمهاى على را هیچ کس باور نکرد مىکشى بر دوش خود بارى گران را اى بقیعباز گو با ما، مزار کعبهی دلها کجاست در کجا کردى نهان آن بىنشان را اى بقیع
قطرهاى، اما در آغوش تو دریا خفته است کردهاى پنهان تو موجى بیکران را اى بقیع
چشم تو خون گرید و «پروانه» مىداند کجاست چشمهی جوشان این اشکِ روان را اى بقیع
استاد محمّد على مجاهدى «پروانه»
از کلمات قصار امیرالمومنین علی علیه السلام در نهج البلاغه46:
وَ قَالَ ع سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اَللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُکَ
و فرمود ( ع ) : گناهى که اندوهگینت سازد ، در نزد خدا بهتر است از کار نیکى که به خودپسندیت وادارد .
روزى پیامبر(ص) بعد از ازدواج على(ع) و فاطمه(س) به خانه آنانرفت و از على(ع) پرسید:
کیف وجدت اهلک؟
قال: نعم العون على طاعة الله;.
همسرت را چگونه یافتى؟
عرض کرد: بهترین یاور براى اطاعتخداوند.
سپس همین پرسش را از فاطمه(س) کرد. فاطمه(س) عرض کرد:
خیر بعل; .
آن را بهترین شوهر یافتم.
چه زیباست که امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ به پرسش پیامبر(ص) همهخوبیها و مکارم همسرش را در این جمله کوتاه، ولى بسیار گویا بیان مىکندو او را بهترین یار و یاور در اداى وظیفه و اطاعتخداى تبارک و تعالىمعرفى مىکند. زیرا ملاکى که به زندگى آن دو بزرگوار معنا مىبخشد وآنان ازدواج خود را در سایه آن، موفق مىدانند، همکارى و همراهى درطاعت الهى است و بس.
التماس دعا
حضرت فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیه براى پدر و دیگر مردمان گلى بود که رایحه خوشش حیاتآفرین دلها بود، و خداوند او را خیر کثیر نامید. پس جاى شگفتى نیست که او بار غم ابتر بودن را از چهرهى پدرش، حضرت محمد صلى اللَّه علیه و آله بزداید، چرا که فرزندان پسر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله چندى نمىپایید که رخت برمىبستند و این خود بهانهاى به دست دشمنان پیامبر صلى اللَّه علیه و آله داده بود تا نغمهساز این سخن شوند که بعد از محمد صلى اللَّه علیه و آله نامى از او نمىماند.
«بسم الله الرحمن الرحیم، انا اعطیناک الکوثر، فصل لربک وانحر، ان شانئک هوالابتر»
به نام خداوند بخشنده و مهربان، ما کوثر به تو ارزانى داشتیم. پس پروردگار خود را به نماز گرامى دار و قربانى کن. همانا که بدخواه تو ابتر است.