سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندیشیدن همانند دیدن نیست ، چه بود که دیده‏ها چیزى را چنانکه نیست نشان دهد ، لیکن خرد با کسى که از آن نصیحت خواهد خیانت نکند . [نهج البلاغه]

مرکز اسلامی منچستر

نوروز در آینه روایات

عید
نوروز یکى از سنتهاى ملى و اعیاد ایرانیان است، که از دیرباز مورد توجه
بوده و قوم ایرانى ارزش و اهمیت‏خاصى براى این عید قائل بوده است.

اما
براى کسانى که معتقدند همه چیز را باید از منظر دین مورد بررسى و نفى و
اثبات قرارداد، این پرسش مطرح است، که آیا دین اسلام و پیشوایان دین
نسبت‏به این موضوع موضعگیرى خاصى داشته‏اند یا خیر؟ آیا مى‏توان از فنون
دینى به چیزى دست‏یافت که دلالت‏بر تایید و یا رد این سنت ایرانى از سوى
پیشوایان دین کند.
در مجموع مى‏توان گفت که ما در متون روایى شیعه،
در موضوع‏یادشده با دو دسته روایت روبرو هستیم; دسته نخست، روایاتى که سنت
ایرانى نوروز، در آنها مورد تایید قرار گرفته و «روزنوروز» مبارک قلمداد
شده است. دسته دوم; روایاتى که این سنت را تایید نکرده و آن را سنتى خلاف
اسلام شمرده‏اند.
در اینجا براى آشنایى شما عزیزان به نمونه‏هایى از دو دسته روایات اشاره مى‏کنیم.

1. دسته اول روایات

معلى‏بن
خنیس از امام صادق (ع)، روایتى را نقل کرده که در آن ضمن بزرگداشت نوروز،
وقایع مختلف تاریخى برنوروز منطبق شده است. متن روایت‏یادشده از این قرار
است:
معلى بن خنیس قال: دخلت على الصادق جعفربن محمد، علیه‏السلام،
یوم النیروز فقال، علیه‏السلام، اتعرف هذا الیوم؟ قلت: جعلت فداک، هذا یوم
تعظمه العجم و تتهادى فیه، فقال ابوعبدالله الصادق، علیه‏السلام، والبیت
العتیق الذى بمکة ما هذا الامر قدیم افسره لک حتى تفهمه. قلت: یا سیدى ان
علم هذا من عندک احب الى من ان یعیش امواتی و تموت اعدائى! فقال: یا معلى!
ان یوم النیروز هوالیوم الذى اخذ الله فیه مواثیق العباد ان یعبدوه و
لایشرکوا به شیئا و ان یؤمنوا برسله و حججه، و ان یؤمنوا بالائمه،
علیه‏السلام، و هو اول یوم طلعت فیه‏الشمس، و هبت‏به الریاح، و خلقت فیه
زهرة الارض، و هو الیوم الذى استوت فیه سفینة نوح، علیه‏السلام،
على‏الجودى، و هو الیوم الذى احیى الله فیه الذین خرجوا من دیارهم و هم
الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احیاهم (75) و هو الیوم الذى نزل
فیه جبرئیل على النبى صلى‏الله‏علیه‏وآله و هو الیوم الذى حمل فیه رسول
الله صل‏الله‏علیه‏وآله امیرالمؤمنین على، علیه‏السلام، منکبه حتى رمى
اصنام قریش من فوق البیت الحرام فهشمها، و کذلک ابراهیم، علیه‏السلام، و
هو الیوم الذى امر النبى، صل‏الله‏علیه‏وآله، اصحابه ان یبایعوا علیا،
علیه‏السلام، بامرة المؤمنین، و هو الذى وجه النبى، صل‏الله‏علیه، علیا
الى وادى الجن یاخذ علیهم بالبیعة له، و هو الیوم الذى بویع
لامیرالمؤمنین، علیه‏السلام، فیه البیعة الثانیه، و هو الیوم الذى ظفر فیه
باهل النهروان و قتل ذالثدیة و هو الیوم الذى یظهر فیه قائمنا و ولاة
الامر و هو الیوم الذى یظفر فیه قائمنابالدجال فیصلبه على کناسة الکوفة، و
ما من یوم نیروز الا و نحن نتوقع فیه الفرج، لانه من ایامنا و ایام
شیعتنا، حفظته العجم و ضیعتمو انتم ... (2) معلى بن خنیس گوید: در روز
نوروز بر امام صادق علیه‏السلام وارد شدم، ایشان فرمودند که آیا این روز
را مى‏شناسى؟
عرض کردم: فدایت گردم این روز، روزى است که غیر عربها
(ایرانیان) آن را گرامى داشته و به یکدیگر هدیه مى‏دهند، امام صادق،
علیه‏السلام، فرمودند: قسم به خانه عتیقى که در مکه هست این (تعظیم و هدیه
دادن) ریشه طولانى و قدیمى دارد و براى تو آن را توضیح مى‏دهم تا از آن
مطلع شوى، گفتم: اى آقاى من چنانچه این مطلب را از تو بیاموزم براى من
بهتر از زنده شدن مردگانم و مردن دشمنان من است. حضرت فرمود: اى معلى!
نوروز، روزى است که خداوند در آن از بندگان خویش میثاق گرفت که جز او را
عبادت و پرستش نکرده و به او شرک نورزند و به فرستادگان و پیامبرانش و نیز
ائمه هدى ایمان بیاورند. نوروز اولین روزى است که خورشید در آن طلوع کرد و
باد در آن وزیدن گرفت و در آن روز درخشندگى زمین خلق شد. نوروز روزى است
که کشتى نوح بر کوه جودى کناره گرفت و نوروز روزى است که افرادى که از
خانه‏هاى خود خارج شده و به آزمایش الهى از دنیا رفتند، مجددا به دنیا
بازگشتند. در این نوروز است که جبرئیل بر پیامبر اکرم، صل‏الله‏علیه‏وآله،
نازل شد و درست در همین روز است که پیامبر اسلام، حضرت على را بر شانه خود
گذاشت تا او بتهاى قریش را از بیت الحرام پایین کشید و آنها را درهم شکست.
نوروز روزى است که پیامبر به اصحابش دستور داد تا در مورد خلافت و
ولایت مؤمنان با حضرت على علیه‏السلام بیعت کنند و در همین نوروز بود که
پیامبر، صل‏الله‏علیه‏وآله، على، علیه‏السلام، را به سوى جنیان فرستاد
براى او از آنان یعت‏بگیرد. نوروز روزى است که براى حضرت على بیعت مجدد
گرفته شد و نوروز روزى است که حضرت على، علیه‏السلام، بر اهل نهروان پیروز
شد و ذوالثدیه را کشت و نوروز روزى است که قائم ما در آن روز ظاهر مى‏گردد
و بالاخره نوروز روزى است که قائم ما در این روز بر دجال پیروز مى‏شود و
او را بر زباله‏دان کوفه آویزان مى‏کند و هیچ نوروزى نیست مگر آنکه ما در
آن روز توقع ظهور حضرت حجت، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشریف، را داریم چرا که
این روز، از روزهاى ما و شیعیان ما است که عجم (ایرانیان) آنرا گرامى دشته
ولى شما آنرا ضایع نمودید ...
آنگونه که از حدیث فوق به دست آمد، روز
نوروز پیوند عمیقى با مساله ولایت و رهبرى مسلمانان دارد، از این روى
شایسته است که عید نوروز را جشن ولایت دانسته و پیوسته در آن به یاد ظهور
منجى عالم بشریت‏حضرت امام زمان، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشریف، باشیم.

2. دسته دوم روایات

روایتى
از حضرت امام موسى‏بن‏جعفر، علیه‏السلام، نقل شده که ظاهر آن دلالت‏بر عدم
تایید سنت نوروز از سوى پیشوایان دارد. در این روایت چنین آمده است:
حکى
ان المنصور تقدم الى موسى بن جعفر علیه‏السلام بالجلوس للنهنتة فى یوم
النیروز و قبض ما یحمل الیه فقال: انى قد فتشت الاخبار عن جدى رسول الله
فلم اجد لهذا العید خبرا و انه سنة الفرس و محاها ان اسلام و معاذ الله ان
نحیى ما محاها الاسلام فقال المنصور انما نفعل هذا سیاسة للجند فسالتک
بالله العظیم الا جلست فجلس (3)
حکایت‏شده که منصور به سوى امام کاظم
علیه‏السلام فرستاد تا در روز نوروز براى تهنیت جلوس کند و آنچه بسوى او
حمل مى‏شد، بگیرد. حضرت فرمود من اخبار جدم رسول خدا را بررسى کردم و در
آنها براى این عید خبرى نیافتم و این سنت ایرانیان است که اسلام آنرا محو
کرده است و به خدا پناه مى‏برم که چیزى را که اسلام محو کرده احیاء کنم.
منصور در پاسخ گفت: ما این کار را براى اداره (سرگرمى) لشکریان انجام
مى‏دهیم و تو را به خداى بزرگ سوگند مى‏دهم که در این مجلس بنشینى و آنگاه
حضرت نشست.
مرحوم مجلسى در بحارالانوار روایت‏یادشده را مورد نقد و بررسى قرارداده و مى‏فرماید:
«هذا الخبر مخالف لاخبار المعلى و یدل على عدم اعتبار النیروز شرعا و اخبار المعلى اقوى سندا و اشهر بین الاصحاب‏» (4)
این
خبر با اخبار معلى بن خنیس مخالفت داشته و دلالت‏بر بى‏اعتبارى نوروز از
جهت‏شرعى مى‏کند، اما اخبار معلى از نظر سند قویتر بوده و در نزد اصحاب
شهرت بیشترى دارد.
اما توجیهات دیگرى نیز براى این روایت مطرح است که باختصار به آنها اشاره مى‏کنیم:
1.
این روایت‏به احتمال بسیار قوى در مقام تقیه‏اى بیان شده و حضرت در صدد
بیان حکم واقعى عید نوروز نبوده‏است. زیرا منصور اصرار شدیدى براى حضور
حضرت در جلسه داشته و مى‏خواسته از آن بهره بردارى سیاسى کند، اما امام
نمى‏خواست از وجودش سوء استفاده شود و حضرت براى اینکه در این جلسه حضور
پیدا نکند به دنبال عذرى بوده است. خصوصا که این مجلس براى نظامیان برپا
شده بود و از حساسیت ویژه‏اى برخوردار بوده است.
2. پاسخ دیگر آنکه
عید نوروز سنت دیرینه‏اى بوده و همگان هم از آن اطلاع داشته‏اند. در
صورتى‏که این عید مطلوب اسلام و شرع نبوده، چرا در این رابطه روایت صریح و
متقنى وجود ندارد و این مورد از مواردى است که مورد ابتلاءبخش وسیعى از
مسلمانان است و در صورتى‏که حدیث معتبرى وجود داشت، حتما نقل مى‏شد.
3.
سومین پاسخ آنکه علما و فقهاى بسیارى آن را تایید کرده‏اند. به عنوان
نمونه احمدبن فهد الحلى مى‏گوید: یوم النیروز یوم جلیل (القدر) و تعیینه
من السنة غامض مع ان معرفته امر مهم من حیث انه تعلق به عبادة مطلوبة
للشارع و الامتثال موقوف على معرفته (5)
روز نوروز، روز با ارزشى است
ولى معین کردن آن در سال مشکل است‏با اینکه شناخت آن (نوروز) امر مهمى است
چرا که عبادتى که مورد نظر شارع است‏به آن روز تعلق گرفته است و اطاعت آن
عبارت متوقف بر شناخت آنست.
پس در نتیجه عید نوروز مورد تایید روایات متعددى است و روایت معتبرى که بر بى‏اعتبارى آن از نظر اسلام دلالت کند، وجود ندارد


دعاى هنگام تحویل سال

یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول والاحوال حول حالنا الی احسن الحال

اى
دگرگون کننده قلبها و دیده‏ها! اى تدبیرگر شبان و روزان! اى متحول کننده
سالها و حالتها! حالات ما را به نیکوترین حالات تبدیل نما!

این دعا بر چهار نکته اساسى تاکید دارد 1- تحول 2- محور تحول 3- متحول کننده 4- هدف تحول
1-اصل تحول
این
دعا به واژه‏هاى مختلفى تحول و دگرگونى را در همه ابعادش مطرح مى‏کند،
دگرگونى در قلب و دیده و شب و روز و سال و حوادث جارى در آن و حالات
انسانى.
بر طبق این دعا جهان در عین سکون داراى تغییر و تحول عمیقى
در درون خویش است و دامنه این تحول آنچنان گسترده است که از عالم خارج و
آفاق گرفته تا عالم درون و انفس را شامل مى‏شود و در واقع لازمه بقاء جهان
به تحول و دگرگونى است.
2- محور تحول (محول)
این دعا علاوه بر
اصل تحول و گستردگى آن به محول یعنى متحول شونده هم اشاره مى‏کند، آنگونه
که طبیعت از خواب زمستانى بیدار شده و بیابانها و کوهها لباس سبز رنگ
زیبایى مى‏پوشد و طراوت و نشاط خاصى مى‏یابد و گلهاى رنگارنگ زینت‏بخش
زمین مى‏شوند، گل سرسبد هستى و خلیفة الله یعنى انسان هم باید متحول شود،
تحول در همه ابعاد روحى و روانى او اعم از اندیشه، تفکرات، طرز نگرشها و
باورها ... صورت پذیرد.
انسان مؤمن همیشه باید به فکر تحول در درون
خود باشد و لازمه تکامل یافتن انسان متحول شدن اوست، این دعا بطور ظریفى
به دگرگونى طبیعت و دگرگونى حالات انسانى اشاره مى‏کند.
3- آواى توحید (محول)
در
سرتاسر دعا و در هر فقره آن سخن از توحید است، دگرگون کننده قلبها و
دیده‏ها پشت‏سرهم در آمدن شب و روز و رقم خوردن حوادث سال و حالات انسانى
همه از قدرت و حکمت الهى سرچشمه گرفته است و برخلاف آنان که براى هریک از
این عناوین خدایى قایل بودند به ارباب انواع اعتقاد داشتند، این دعا تاکید
مى‏کند که همه اینها یک خدا دارد و درواقع این دعا از کثرت گرایى به توحید
دعوت مى‏کند.
4. هدف تحول (محول الیه)
هدف این تحول عظیم که از
اعماق طبیعت آغاز شده و به حالات انسان رسیده است، اینست که حالات انسانى
به بهترین حالات یعنى قرب الهى تبدیل شود.
احسن حال و قرب الهى هدف این تحول بزرگ است، با این نگرش دعاى مزبور یک نظام آموزشى عقیدتى به معناى کامل است.

آداب دینى عید نوروز

در روایات، اعمال و آداب مختلفى براى این روز بیان شده که خود حاکى از ارزش و اهمیت این روز دارد:
1. طهارت و پاکیزگى
این دستورالعمل شبیه آدابى است که در سایر اعیاد اسلامى رعایت مى‏شود.
قال الصادق علیه‏السلام «اذا کان یوم النیروز فاغتسل والبس انظف ثیابک و تطیب باطیب طیبک و تکون ذلک الیوم صائما» (6)
هرگاه نوروز فرا رسد غسل کرده و پاکیزه‏ترین لباسهایت را پوشیده و از معطرترین عطرهایت استفاده کن و آن روز را روزه بگیر.
2. هدیه دادن
از
امیرالمؤمنین على علیه‏السلام چنین نقل شده که فرمودند «اتى على
علیه‏السلام بهدیة‏النیروز فقال علیه‏السلام ما هذا؟ فقالوا یا
امیرالمؤمنین الیوم النیروز! فقال علیه‏السلام اصنعوان کل یوم نیروزا» (7)
در روز نوروز هدیه‏اى براى امیرالمؤمنین على علیه‏السلام آورده شد.
حضرت فرمودند این هدیه چیست؟ آنان پاسخ دادند امیرالمؤمنین امروز نوروز
است امام فرمودند: هر روز را براى ما نوروز کنید. در هدیه آنچه مهم است،
ارتباط روحى و ایجاد محبت است نه مقدار و کیفیت ... و در این زمینه نباید
به تکلف افتاد.
امام صادق علیه‏السلام در مورد اهمیت هدیه مى‏فرماید: «تهادوا تحابوا فان الهدیة تذهب بالضغائن.»
به یکدیگر هدیه دهید تا بین شما محبت ایجاد شود زیرا هدیه کینه‏ها را از بین مى‏برد.
3. پیامبر اکرم در مورد یاد و ذکر خدا در اعیاد چنین مى‏فرماید: «زینوا اعیادکم بالتکبیر»
اعیاد خود را با یاد و ذکر عظمت‏خدا زینت دهید.
4. صله رحم و دیدار با دوستان
در
این روز ارتباط با بستگان و فامیل ار اعمال نیکو و شایسته است، در روایات،
نتایج و آثار فراوانى براى صله رحم بیان شده است قال الباقر علیه‏السلام
«صلة الارحام تزکى الاعمال و تنمى الاموال و تدفع البلوى و تنسى‏ء الاجل‏»
(9)
ارتباط با خویشان، اعمال را پاکیزه مى‏کند، دارائیها را افزایش مى‏دهد و بلاهارا دور مى‏کند و مرگ آدمى را به تاخیر مى‏اندازد.
اگر
افرادى از بستگان قطع ارتباط کرده باشند، مناسب است انسان مؤمن در ایجاد
ارتباط پیشقدم شده و به کینه توزیها و وسوسه‏هاى شیطان پشت پا بزند، رسول
گرامى اسلام مى‏فرماید: «صل من قطعک و احسن الى من اساء الیک و قل الحق و
لو علیک‏» (9)
با آنکه با تو قطع ارتباط کرده، ارتباط ایجاد کن و آنکس که به تو بدى کرده به او نیکویى بنما و حق را گرچه به ضررت باشد اظهار کن.
علاوه
بر دیدار از فامیل، دیدار و زیارت برادران دینى ارزش بسیارى دارد، چنانکه
در روایت آمده که زیارت برادر دینى، زیارت خداوند محسوب مى‏شود. قال
الصادق علیه‏السلام «من زار اخاه فى الله، قال الله عزوجل ایاى زرت و
ثوابک على و لست ارضى لک ثوابا دون الجنة‏» (10)
هرگاه کسى برادرش را
در راه خدادیدار کند، خداوند مى‏فرماید: تو مرا زیارت کردى و پاداش تو بر
من است و براى تو ثوابى کمتر از بهشت راضى نمى‏شوم.
پى‏نوشتها:
1) سوره بقره(2)، آیه 243.
2) مجلسى محمدباقر، بحارالانوار، ج 56، ص 92
3) بحارالانوار ج 56 ص 100. ابن‏شهرآشوب، المناقب ج 4 ص 319
4) همان.
5) المهذب البارع به نقل از بحارالانوار ج 56 ص 117
6)محمد رى شهرى،میزان الحکمة ج 7 ص 132
7)شیخ صدوق من لایحضرالفقیه ج 3 ص 219
8) بحارالانوار ج 56، ص 100 المناقب ج 4 ص 319
9)محمد رى شهرى میزان الحکمة ج 4 ص 84
10) همان، ج 7 ص 86
11)همان، ج 7 ص 297

به نقل از سایت شهید آوینی





مرکز اسلامی منچستر ::: پنج شنبه 87/12/29::: ساعت 4:16 صبح

سلام بر تو ای مولای من! ای ابا محمد، حسن بن علی!

ای هادی خلق و هدایت یافته‏ی به حق! سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد.

 

سلام بر تو ای ولیّ خدا و فرزند اولیای خدا! سلام بر تو ای حجّت خدا و فرزند حجت‏های الهی...

 

سلام بر تو ای نگهبانِ اهل تقوی و سلام بر تو ای امامِ سعادتمندان! سلام بر تو ای رکنِ اهل ایمان! سلام بر تو ای گشایش قلبِ اندوهگنان!

 

سلام بر تو ای وارث انبیاء و برگزیده‏ی خدا!

 

سلام بر تو ای گنجینه‏ی وصیّ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ...

 

سلام بر تو ای پدرِ بزرگوار امام منتظر که حجت وجود و امامتش بر خردمندان عالم آشکار و معرفتش بر اهل یقین ثابت است و از چشم اهل ستم مستور است و از دولت و حکومت فاسقان غایب و پنهان است. آن امامی که خدا، دین اسلام را به وجود حضرتش پس از آن که محو و متروک شده از نو بر می‏گرداند و درخت قرآن را بعد از پژمردن، سبز و خرّم می‏سازد.

 

گواهی می‏دهم ای مولا من! که تو نماز و سایر ارکانِ دین را به پا داشتی و زکات را اعطا کردی و امر به معروف و نهی از منکر فرمودی و خلق را با حکمت و برهان و اندرز و وعظ نیکو به راه خدا خواندی و به اخلاص کامل تا وقت رحلتت خدا را عبادت کردی. از خدا درخواست می‏کنم به آن شأن و مقامی که نزد او دارید که زیارت مرا قبول نماید و سعیم را در راه شما پاداش، عطا کند و به واسطه‏ی شما دعایم را مستجاب گرداند و مرا از یاران و پیروان حق و از دوستان و شیعیان و محبّان شما قرار دهد و سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد.




مرکز اسلامی منچستر ::: چهارشنبه 87/12/14::: ساعت 12:33 عصر

امام عسکری و امام هادی علیهما السلام اجبارا در سامرا به سر می‏بردند،در محلی که به نام‏«العسکر»یا«العسکری‏»نامیده می‏شد،یعنی محلی که محل سپاهیان و در واقع پادگان بود،یعنی خانه‏ای که در آن زندگی می‏کردند برایشان انتخاب شده بود که مخصوصا در پادگان باشند و تحت نظر.ایشان در بیست و هشت‏سالگی از دنیا رفتند(پدر بزرگوارشان هم در حدود چهل و دو ساله بودند که از دنیا رفتند)و دوره‏امامتشان فقط شش سال طول کشید.به نص تواریخ،تمام این مدت شش سال یا در حبس بودند یا اگر هم آزاد بودند ممنوع المعاشرة و ممنوع الملاقات بودند.از نظر معاشرت آزادی نداشتند،اگر هم احیانا رفت و آمدهایی می‏شد یا گاهی حضرت را می‏خواستند،تحت نظر بودند،وضع عجیبی بود.

می‏دانید که هر یک از ائمه گویی یک خصلت‏خاص بیشتر در او ظهور داشته است که خواجه نصیر در آن دوازده بند خودش هر یک از ائمه را با یک صفتی توصیف می‏کند که بیشتر در او ظهور داشته است.وجود مقدس امام عسکری علیه السلام به جلالت و هیبت و رواء (1) به اصطلاح،ممتاز بودند یعنی اساسا عظمت و هیبت و جلالت در قیافه ایشان به نحوی بود که هر کس که ایشان را ملاقات می‏کرد تحت تاثیر آن سیما قرار می‏گرفت قبل از اینکه سخن بگویند و او از علم ایشان چیزی بفهمد.وقتی که سخن می‏گفتند و دریای مواجی شروع می‏کرد به سخن گفتن،دیگر تکلیفش روشن است.در بسیاری از حکایات و روایات این قضیه کاملا مشخص و محرز است.حتی دشمنان با اینکه ایشان را سخت تحت تعقیب داشتند و گاهی به زندان می‏بردند وقتی که با حضرت روبرو می‏شدند وضع عجیبی داشتند،نمی‏توانستند در مقابل ایشان خضوع نکنند،که در این زمینه داستانی را محدث قمی در کتاب الانوار البهیه از احمد بن عبید الله بن خاقان،پسر وزیر المعتمد علی الله،و او از پدرش نقل می‏کند در حالی که خودش هم حضور داشته است.داستان فوق العاده عجیبی است که وقت گفتنش را عجالتا ندارم.

علت عمده این که اینقدر امام شدید تحت نظر بود این بود که این مطلب شایع بود و می‏دانستند که مهدی امت از صلب این وجود مقدس ظهور می‏کند.همان کاری که فرعون با بنی اسرائیل می‏کرد که چون شنیده بود کسی از بنی اسرائیل متولد می‏شود که زوال ملک فرعون و فرعونیها به دست او خواهد بود پسرهای بنی اسرائیل را می‏کشت و فقط دخترها را زنده نگه می‏داشت و زنهایی را مامور کرده بود بروند در خانه‏های بنی اسرائیل و ببینند کدام زن حامله است و هر زنی را که حامله بود تحت نظر بگیرند،عین این کار را دستگاه خلافت‏با امام عسکری علیه السلام انجام می‏داد.چه خوب می‏گوید مولوی:

حمله بردی سوی در بندان غیب تا ببندی راه بر مردان غیب

این احمق فکر نمی‏کرد که اگر این خبر راست است مگر تو می‏توانی جلوی امر الهی را بگیری؟!هر چند وقت‏یک بار می‏فرستادند به خانه حضرت به تفتیش،مخصوصا وقتی که امام از دنیا رفت،چون گاهی می‏شنیدند که حضرت مهدی متولد شده‏اند.راجع به ولادت ایشان هم داستان را همه شنیده‏اید که خدای متعال ولادت این وجود مقدس را مخفی کرد و در حین ولادت کمتر کسی متوجه شد.ایشان شش ساله بودند که پدر بزرگوارشان از دنیا رفتند.در دوران کودکی، شیعیان خاص از هر جا که می‏آمدند حضرت ایشان را به آنها ارائه می‏دادند.ولی عموم مردم اطلاع نداشتند،اما این خبر بالاخره پیچیده بود که پسری برای حسن بن علی عسکری متولد شده است و او را مخفی می‏کنند.گاهی می‏فرستادند به خانه حضرت که این بچه را به خیال خود پیدا کنند و بکشند و از بین ببرند،ولی کاری که خدا می‏خواهد مگر بنده می‏تواند بر ضد آن عمل کند؟!یعنی وقتی قضای حتمی الهی در یک جا باشد دیگر بشر نمی‏تواند کاری در آنجا بکند.بعد از وفات حضرت و نیز مقارن با وفات حضرت،مامورین ریختند خانه امام را تفتیش کامل کردند و زنهای جاسوسه خودشان را فرستادند که تمام زنها،کنیز و غیر کنیز را تحت نظر بگیرند،ببینند آیا حامله‏ای وجود دارد یا نه؟یکی از کنیزان را احتمال دادند که حامله باشد.او را بردند تا یک سال نگاه داشتند،بعد فهمیدند که اشتباه کرده‏اند و چنین قضیه‏ای نبوده است.

وجود مقدس امام عسکری مادری دارد به نام‏«حدیث‏»که به لقب‏«جده‏»معروف است.چون جده حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه)بودند ایشان را«جده‏»می‏گفته‏اند.زنهای دیگری هم در تاریخ هستند که به اعتبار اینکه شهرتشان به اعتبار نوه‏شان است اینها را«جده‏»می‏گویند،از جمله جده شاه عباس است که دو تا مدرسه هم در اصفهان به نام‏«جده‏»داریم.زنی که شهرتش به نام نوه‏اش باشد قهرا به نام‏«جده‏»معروف می‏شود.این زن بزرگوار به نام‏«جده‏»معروف شد.ولی تنها جده بودن سبب شهرتش نشد،مقامی دارد،عظمتی دارد،جلالتی دارد،شخصیتی دارد که نوشته‏اند(مرحوم محدث قمی رضوان الله علیه هم در الانوار البهیة می‏نویسد)بعد از امام عسکری مفزع الشیعه بود یعنی ملجا شیعه این زن بزرگوار بود. قهرا در آن وقت-چون امام عسکری بیست و هشت‏ساله بوده‏اند که از دنیا رفته‏اند،علی القاعده مطابق سن امام هادی هم حساب کنیم-زنی بین پنجاه و شصت‏بوده است.اینقدر زن‏با جلالت و با کمالی بوده است که شیعه هر مشکلی برایش پیش می‏آمد به این زن عرضه می‏داشت.

مردی می‏گوید به خدمت عمه امام عسکری حکیمه خاتون دختر امام جواد رفتم،با ایشان صحبت کردم راجع به عقاید و اعتقادات مساله امامت و غیره.ایشان عقاید خود را گفت تا رسید به امام عسکری.بعد گفت فعلا امام من فرزند اوست که الآن مستور و مخفی است.گفتم حال که ایشان مخفی هستند اگر ما مشکلی داشته باشیم به چه کسی رجوع کنیم؟ فت‏به جده رجوع کنید.گفتم:عجب!آقا از دنیا رفت و به یک زن وصیت کرد؟!فرمود:امام عسکری همان کار را کرد که حسین بن علی کرد.حضرت امام حسین وصی واقعی‏اش و وصی او در باطن علی بن الحسین بود ولی مگر بسیاری از وصایای خودش را در ظاهر به خواهرش زینب سلام الله علیها نکرد؟عین این کار را حسن بن علی العسکری کرد.وصی او در باطن این فرزندی است که مخفی است ولی در ظاهر که نمی‏شد بگوید وصی من اوست.در ظاهر وصی خودش را این زن با جلالت قرار داده است.

باسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم یا الله...

پروردگارا ما را قدر دان اسلام و قرآن قرار بده.

پروردگارا ما را قدر دان پیغمبر اکرم قرار بده،ما را قدر دان اهل بیت اطهار قرار بده،انوار محبت و معرفت‏خودت در دلهای ما بتابان،انوار معرفت و محبت پیغمبر و آل پیغمبر در دلهای ما قرار بده.اموات ما مشمول عنایت و رحمت و مغفرت خودت بفرما.

پی‏نوشت:

1- [به معنی حسن منظر].

منابع مقاله:

مجموعه آثار جلد 18 ، مطهری، مرتضی؛

 




مرکز اسلامی منچستر ::: چهارشنبه 87/12/14::: ساعت 12:8 عصر

نهج البلاغه حکمت 88:

وَ حَکَى عَنْهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ اَلْبَاقِرُ ع أَنَّهُ قَالَ کَانَ فِی اَلْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اَللَّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَکُمُ اَلْآخَرَ فَتَمَسَّکُوا بِهِ أَمَّا اَلْأَمَانُ اَلَّذِی رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اَللَّهِ ص وَ أَمَّا اَلْأَمَانُ اَلْبَاقِی فَالاِسْتِغْفَارُ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى وَ ما کانَ اَللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اَللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ قال الرضی و هذا من محاسن الاستخراج و لطائف الاستنباط

ابو جعفر ، امام محمد باقر ( ع ) از آن حضرت حکایت کند که فرمود : بر روى زمین مردم را از عذاب خدا ، دو چیز مایه امان بود : یکى از آن دو برداشته شد و دیگرى برجاست آنرا بگیرید و بدان تمسک جویید .

آن امان که برداشته شد رسول الله ( صلى الله علیه و آله ) بود . و آن امان که برجاى ماند ، استغفار است . خداى تعالى فرماید : « تا آنگاه که تو در میانشان هستى ، خدا عذابشان نکند و تا آنگاه که از خدا آمرزش مى‏طلبند خدا عذابشان نخواهد کرد » 1 سید رضى گوید : امام ( ع ) این معنى را چه نیکو بیرون کشیده‏اند و استنباط کرده‏اند .

التماس دعا




مرکز اسلامی منچستر ::: دوشنبه 87/12/12::: ساعت 11:55 صبح


ای مرا آرامش جان، زی تو جان آورده ام

بندگی را در حضورت ارمغان آورده ام

بار گاهت را پی تعظیم، سر بسپرده ام

آستانت را پی ِتشریف، جان آورده ام

خاک کوی مُشکبویت را به مژگان رُفته ام

محضرت را روی گرد آلود از آن آورده ام

دردمندم، سر بر این مهر آستان بنهاده ام

ریزه خوارم رو بر این گسترده خوان آورده ام

جُرم پنهان گربیابان در بیابان کرده ام

اشک پیدا کاروان در کاروان آورده ام

جسم و جانی خسته و فرسوده از بار گناه

در جوار رحمتت ای مهربان آورده ام

ذرّه ای را پای بوس مهرِتابان کرده ام

قطره ای را سوی بحر بیکران آورده ام

از بدِ ایام و از جور گروهی نابکار

با تضرّع رو بر این دارالامان آورده ام

شکوه را بستم لب و بگشادم از دل جوی خون

آنچه بودم در نهان، زی تو عیان آورده ام

جان درد آلود و آه سرد و چشمی اشکبار

این همه همراه جسمی ناتوان آورده ام

ای سراپا لطف، دریابم که افتادم ز پای

دستگیرم شو که بس بارگران آورده ام

گربگردانی تو روی از من کرا روی آورم؟

با امیدی روی بر این آستان آورده ام

آشیان در دستِ بادم، مرغ طوفان دیده ام

دل به بوی گل بسوی بوستان آورده ام

دور از این سر سبز گلشن هرگزم روزی مباد

آشیان اینجاست، برگ آشیان آورده ام

هر چه دارم از طفیل لطف بی پایان تست

گر لبی خاموش و گر طبعی روان آورده ام

گفتن و نا گفتن من با اشارات تو بود

بس خطا گفتم که این آوردم آن آورده ام

هم ترا می آورم در ساحت قدست شفیع

هم ترا در پیشگاه تو ضمان آورده ام

با کدامین آبرو از رفته ها عذر آورم

من که با سرمایه هستی، زیان آورده ام

بر قبول خواهش دل گر مرا دست تهی است

دامنی پر درّ و گوهر ارمغان آورده ام

ذرّه ام پیوندم از خورشید کی گردد جدا

نیستم، اما زهستی ها نشان آورده ام

نعمت اینم بس که در هر صبحدم چون آفتاب

رو به دربار امام راستان آورده ام

این بزرگی بس مرا کز نعمت قرب جوار

سرخط آزادگی تا جاودان آورده ام

زادگاهم توس و جان پرورد این آب و گلم

خانه زادم برتری زین خاندان آورده ام

دایه، کامم را به نام نامیّت برداشت از آنک

در نخستین حرف، نامت بر زبان آورده ام

ای خدا را حجّت و ای هشتمین حجّت به خلق

گر قبول افتد زبان مدح خوان آورده ام

خامه عمری خیره رفت و چامه هم، اینک زشوق

بی ریا در خدمتت این هردوان آورده ام

بر دهانم خاک! کی یارم ثنایت را به لفظ

بلکه این معنی برای امتحان آورده ام

گفتم از الفاظ رنگین زیوری بندم به نظم

ای دریغا کاسمان و ریسمان آورده ام

وصف ذاتت در بیان هرگز نگنجد لاجرم

از دل امیدوارم ترجمان آورده ام

اشک، یاری کرد و دل شد راهبر این چامه را

راستی را سوده دل ارمغان آورده ام

چون مرا در ساحت قدست نمی باشد "کمال"

مصرع برجسته ای را نورهان(1) آورده ام

در خراسان پیرو استاد شروانم که گفت:

"این گلاب و گل همه زین بوستان آورده ام"

"احمد کمال پور"، معاصر




مرکز اسلامی منچستر ::: پنج شنبه 87/12/8::: ساعت 11:30 صبح

<      1   2   3   4   5      >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2


بازدید دیروز: 5


کل بازدید :54442
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<