اندکی پس از هجرت آیت ا... العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی – رحمه ا... علیه ( نوروز 1300 ه . ش و رجب المرجب 1340 ه . ق ) امام خمینی (س ) نیز رهسپار حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را طی کرد که می توان از فرا گرفتن تتمه مباحث کتاب مطول ( در علم معانی و بیان ) نزد مرحوم آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی ، تکمیل دروس سطح نزد مرحوم آیت ا... سید محمد تقی خوانساری و بیشتر نزد مرحوم آیت ا... سید علی یثربی کاشانی و دروس خارج فقه و اصول نزد آیت ا... حایری یزدی – رض – نام برد .
ایشان همزمان با فراگیری فقه و اصول ، به یادگیری ریاضیات ، هیئت و فلسفه نزد مرحوم حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافه علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم میرزا علی اکبر حکمی یزدی پرداخت . عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمد رضا مسجد شاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آیت ا... میرزا جواد ملکی تبریزی و عالی ترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیت ا... آقا میرزا محمد علی شاه آبادی – اعلی ا... مقاماتهم – فرا گرفت .
پس از رحلت آیت ا... العظمی حایری یزدی با تلاش امام خمینی (س) و جمعی دیگر از مجتهدین ، آیت ا... العظمی بروجردی – رض – به عنوان زعیم حوزه علمیه ، عازم قم گردید . در این زمان ، امام خمینی (س) به عنوان یکی از مدرسین و مجتهدین صاحب رأی در فقه ، اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته می شد . حضرت امام طی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه ، اصول ، فلسفه ، عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه ، مسجد اعظم ، مسجد محمدیه ، مسجد حاج ملاصادق ، مسجد سلماسی و ... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجد شیخ اعظم انصاری ( ره ) معارف اهل بیت وفقه را در عالی ترین سطوح تدریس نمود . در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درسهای ولایت فقیه بازگو نمود . از برکات سالها تدریس امام خمینی (س) تربیت صدها و بلکه به اعتبار مدت طولانی – هزاران عالم و فرزانه ای بوده است که هر یک روشنی بخش حوزه های دینیه و راهبر مصادر امور انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بشمار می روند .
منبع گزارش:موسسه تنظیم نشر وآثار امام خمینی رحمت الله علیه
سال 1320 ه . ق از نیمه می گذشت خیانت و سر سپردگی سلاطین قاجار و همزمانی آن با دخالتهای آشکار دولت انگلیس و روسیه تزاری در ایران دردناکترین شرایط را پدید آورده بود .بخشهای وسیعی از خاک میهن اسلامی طی قراردادهای ننگین به بیگانگان واگذار شده و در داخل کشور نیز ناامنی و بی عدالتی و فساد حکومت بیداد می کرد. فتوای روحانی بزرگ و مجاهد آیت الله العظمی شیرازی در نهضت تنباکو و فریادهای اصلاح طلبانه سید جمال الدین اسدآبادی و قیامهای علما در ایران و نجف علیه استعمار انگلیس ، اقتدار روحانیت اسلام را آشکار ساخته بود. دولت بریتانیا کانون خطر را شناخته بود از این رو موجی از روحانیت ستیزی و سیاست زدائی از دین ، با انواع شیوه ها به راه افتاد و در این میان فراماسونرها و غربزدگان نوظهور تحت لوای روشنفکری آتش بیار این معرکه در داخل کشور بودند. مظفرالدین شاه قاجار نیز که پایگاهی برای خود در مردمش نمی دید چشم امید به دربار روس و انگلیس دوخته بود .
در چنان شرایطی در روز بیستم جمادی الثانی 1320 ه . ق مطابق با 30 شهریور 1281 ه . ش ( 24 سپتامبر 1902 م ) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانواده ای اهل علم و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر سلام ا... علیها روح ا... الموسوی الخمینی تولد یافت . کسی که سالها بعد ، مسیر تاریخ ایران و اسلام را عوض کرد .
پدر ایشان آیت ا... مصطفی موسوی – از معاصرین مرحوم آیت ا... میرزای شیرازی – بود که پس از آنکه سالیانی چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود به ایران بازگشت و در خمین ملجاء مردم و هادی آنان در امور دینی بود هنوز بیش از پنج ماه از ولادت « روح ا...» نمی گذشت که طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت ایشان را که در مقابل زورگوئی هایشان به مقاومت برخاسته بود به شهادت رساندند . بستگان شهید برای اجرای حکم الهی قصاص به تهران ( دارالحکومه وقت ) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید .
بدین ترتیب روح ا... دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مومنه اش ( بانو هاجر ) که خود از نوادگان آیت ا... خوانساری ( صاحب زبده التصانیف ) بود و همچنین نزد عمه مکرمه اش ( صاحبه خانم ) سپری کرد . اگرچه در سن 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردید .
حضرت امام از سنین کودکی و نوجوانی با بهره گیری از هوشی سرشار ، قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزه های دینیه ، از آن جمله ادبیات عرب ، منطق ، فقه و اصول را نزد معلمین و علمای منطقه نظیر( آقا میرزا محمود افتخار العلماء ، میرزا رضا نجفی خمینی ، شیخ علی محمد بروجردی ، آقاشیخ محمد گلپایگانی و مرحوم آقا عباس اراکی و بیش از همه نزد برادر بزرگش آیت ا... سید مرتضی پسندیده ) فرا گرفت و در سال 1298 ه . ش عازم حوزه علمیه اراک شد .
منبع گزارش:موسسه تنظیم نشر وآثار امام خمینی رحمت الله علیه
« قیام لله، یگانه راه اصلاح جهان »
قال الله تعالى: قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموالله مثنى و فرادا
خداى تعالى در این کلام شریف، از سر منزل تاریک طبیعت تا منتهاى سیر انسانیت را بیان کرده و بهترین موعظه هایى است که خداى عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه راپیشنهاد بشر فرموده، این کلمه تنها راه اصلاح در جهان است. قیام براى خدا است که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوههاى گوناگون عالم طبیعت رهانده.
خلیلآسا در علم الیقین زن نداى لا احب الافلین زن
قیام لله است که موسى کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو کشاند. قیام براى خدا است که خاتم النبیین صلى الله علیه و آله را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جاى آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسین او ادنى رساند.بدبختى و تیره روزى ما به خاطر قیام براى منافع شخصى است خودخواهى و ترک قیام براى خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و شورهاى اسلامى را زیر نفوذ دیگران درآورده.
قیام براى منافع شخصى است که روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى خفه کرده. قیام براى نفس است که بیش از ده میلیون جمعیتشیعه را به طورى از هم متفرق و جدا کرده که طعمه مشتى شهوت پرست پشت میزنشین شدند. قیام براى شخص است که یک نفر مازندرانى بیسواد را بر یک گروه چندین میلیونى چیره مىکند که حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود کند. قیام براى نفع شخصى است که الان هم چند نفر کودک خیابانگرد را در تمام کشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حکومت داده.قیام براى نفس اماره است که مدارس علم و دانش را تسلیم مشتى کودک ساده کرده و مراکز علم قرآن را مرکز فحشا کرده. قیام براى خود است که موقوفات مدارس و محافل دینى را به رایگان تسلیم مشتى هرزه گرد بىشرف کرده و نفس از هیچ کس در نمىآید. قیام براى نفس است که چادر عفت را از سر زنهاى عفیف مسلمان برداشت و الان هم این امر خلاف دین و قانون در مملکت جارى است و کسى بر علیه آن سخن نمىگوید. قیام براى نفعهاى شخصى است که روزنامهها که کالاى پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشهها را که از مغز خشک رضاخان بىشرف تراوش کرده تعقیب مىکنند و در میان توده پخش مىکنند. قیام براى خود است که مجال به بعضى از این وکلاى قاچاق داده که در پارلمان بر علیه دین و روحانیت هر چه مىخواهد بگوید و کسى نفس نکشد.
براى نجات دین از دست مشتى شهوتران قیام کنید هاناى روحانیین اسلامى!اى علماء ربانى!اى دانشمندان دیندار!اى گویندگان آئین دوست!اى دینداران خداخواه!اى خداخواهان حق پرست!اى حق پرستان شرافتمند!اى شرافتمندان وطنخواه!اى وطنخواهان با ناموس!موعظتخداى جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحى را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفعهاى شخصى کرده تا به همه سعادتهاى دو جهان نایل شوید و با زندگانى شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شوید.
« ان لله فى ایام دهرکم نفحاث الافتعرضوالها »
امروز روزى است که نسیم روحانى الهى وزیدن گرفته و براى قیام اصلاحى بهترین روز است، اگر مجال را از ستبدهید و قیام براى خدا نکنید و مراسم دینى را عودت ندهید، فرداست که مشتى هرزه گرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آئین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند. امروز شماها در پیشگاه خداى عالم چه عذرى دارید؟ همه دیدید کتابهاى یک نفر تبریزى بىسر و پا را که تمام آئین شماها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب روحى له الفداء آنهمه جسارتها کرد و هیچ کلمه از شماها صادر نشد.امروز چه عذرى در محکمه خدا دارید؟ این چه ضعف و بیچارگى است که شماها را فراگرفته؟اى آقاى محترم که این صفحات را جمع آورى نمودید و به نظر علماء بلاد و گویندگان رساندید، خوب استیک کتابى هم فراهم آورید که جمع تفرقه آنان را کند و همه آنان را در مقاصد اسلامى همراه کرده، از همه امضا مىگرفتید که اگر در یک گوشه مملکتبه دین جسارتى مىشد، همه یک دل و یک جهت از تمام کشور قیام مىکردند. خوب است دیندارى را دست کم از بهائیان یاد بگیرید که اگر یک نفر آنها در یک دیه زندگى کند، از مراکز حساس آنها با او رابطه دارند و اگر جزئى تعدى به او شود، براى او قیام کنند. شماها که به حق مشروع خود قیام نکردید، خیره سران بیدین از جاى برخاستند و در هر گوشه زمزمه بیدینى را آغاز کردند و به همین زودى بر شما تفرقه زدهها چنان چیره شوند که از زمان رضاخان روزگارتان سخت تر شود:
« و من یخرج من بیته مهاجرا الى الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره على الله »
11/شهر جمادى الاولى 1363
سید روح الله خمینى
منبع گزارش:موسسه تنظیم نشر وآثار امام خمینی رحمت الله علیه
ستارگان درخشانتر از همیشه تاریخ در آسمان مدینه پرتو افشانى مىکردند. شمیم عطر محمدى - صلی الله علیه و آله - در کوچههاى مدینه پراکنده بود و یاس علوى، آنگاه که به معراج نماز مىرفت، نورش براى اهل آسمان مىدرخشید و بر چهره اهل زمین نور مىپراکند.
در آن هنگام فاطمه علیهاالسلام ار سختى کارهاى خانه در زحمتبود.(1) امیرمؤمنان علیه السلام آنگاه که چنین دید به فاطمه توصیه کرد، نزد پدر برود و خدمتکارى درخواست کند تا در امور منزل یار و همکارش باشد.(2)
وقتى پیامبر صلی الله علیه و آله از خواسته آنان آگاهى یافت، فرمود: «اى فاطمه چیزى به تو عطا کنم که از خدمتکار و دنیا با آنچه در آن است، ارزشمندتر است؛ بعد از نماز سى و چهار مرتبه «الله اکبر» و سى و سه مرتبه «الحمدلله» و سى و سه مرتبه «سبحان الله» بگو و آن را با لا اله الا الله ختم کن. این کار برایت از چیزى که مىخواهى و از دنیا و آنچه در آن است، بهتر است.» (3
در آن لحظه که این هدیه آسمانى به فاطمه علیهاالسلام عطا شد، فرمود: «از خدا و رسول خدا راضى شدم.» (4)
درک هدیه بزرگى که رسول اکرم صلی الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام اعطاء کرد، بالاتر از طاقت غیر معصوم است، به گونهاى که انسان از وصف آن عاجز مىماند و فقط از سرچشمه گفتار معصومین علیه السلام است که تا اندازهاى مىتوان از برکاتش بهرهمند شد.
امام باقر علیه السلام درباره تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام مىفرماید: «خداوند متعال با هیچ ستایشى، بالاتر از تسبیحات فاطمه زهرا علیهاالسلام عبادت نشده است. و اگر چیزى افضل از آن وجود داشت، رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را به فاطمه علیهاالسلام اعطاء مىکرد.» (5)
تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام که به مناسبت مداومت آن حضرت در انجام آن به وى منسوب گردید، در واقع تسبیح حق تعالى است! حضرت امام خمینى در کتاب اربعین حدیث چنین مىنگارد: «... پر واضح است که تسبیح و تقدیس حق تعالى مستلزم علم و معرفت به مقام مقدس حق و صفات جلال و جمال اوست.» (6)
تسبیح عبادتى برگزیده است که هر کس در سیر معنوى خویش به قدر طاقت و معرفتش از آن بهره مىگیرد و ائمه؛ قبل از خلقت عالم مادى، به تسبیح ذات اقدس حق مشغول بودند .
حضرت امام خمینى؛ در باب اشاره به مقامات ائمه در کتاب اربعین حدیث چنین مىنگارد: «براى اهلبیت عصمت و طهارت، علیهم الصلوة والسلام، مقامات شامخه روحانیهاى است در سیر معنوى الى الله، که ادراک آن علما نیز از طاقت بشر خارج و فوق عقول ارباب عقول و شهود اصحاب عرفان است؛ چنانچه از احادیث شریفه ظاهر مىشود که در مقام روحانیت با رسول اکرم صلی الله علیه و آله شرکت دارند و انوار مطهره آنها قبل از خلقت عوالم، مخلوق اشتغال به تسبیح و تحمید ذات مقدس داشتند.» (7)
تسبیح از جهتى دیگر عبادتى عمومى بین تمام مخلوقات است. حضرت امام؛ در این باره مىفرماید: «آیه شریفه [و یسبح لله ما فى السموات و الارض] دلالت کند بر تسبیح جمیع موجودات حتى نباتات و جمادات و تخصیص آن به ذوى العقول از احتجاب عقول ارباب عقول است.» (8)
و باز مىفرماید: «بالجمله، سریان حیات و تسبیح شعورى علمى اشیاء را باید از ضروریات فلسفه عالیه و مسلمات ارباب شرایع و عرفان محسوب داشت، ولى کیفیت تسبیح هر موجودى و اذکار خاصهاى که به هر یک اختصاص دارد، و این که صاحب ذکر جامع انسان است و سایر موجودات به مناسبت نشئه خود ذکرى دارند.» (9)
معنای تسبیح حضرت زهراعلیهاالسلام
الله اکبر، اولین ذکر تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام:
در تسبیح فاطمى علیهاالسلام، انسان با گفتن «الله اکبر» به نهایت عجز خود اعتراف مىکند و به ناتوانیش به درگاه الهى بارها اقرار مىکند.
جمیع بن عمیر گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودم، حضرت از من پرسید: جمله «الله اکبر» یعنى چه؟ گفتم: یعنى خدا از همه چیز بزرگتر است، حضرت فرمود: مطابق این معنى، خدا را چیزى تصور کرده و سپس مقایسه با سایر اشیاء کردهاى و او را بزرگتر از آن چیزها تصور نمودهاى. عرض کردم: پس معنى الله اکبر چیست؟ حضرت پاسخ داد: معنایش این است که؛ «الله اکبر من ان یوصف؛ خداوند بزرگتر از آن است که توصیف گردد.» (10)
-
الحمدلله، دومین ذکر تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام:
پس از آن که انسان به عجز و ناتوانى خویش در شناخت خالق اعتراف کرد، با گفتن الحمدلله که از افضل اذکار تسبیح است، وارد مرحله بعدى مىشود.
حضرت امام خمینى؛ در باب حمد مىفرماید: «حمد خدا مساوی شکر است؛ چنانچه در روایات کثیره وارد است که، کسى که بگوید: الحمدلله، شکر خدا را ادا کرده؛ چنانچه [امام صادق علیه السلام] فرمود: شکر هر نعمتى، و اگر چه بزرگ باشد این است که حمد خداى عزّ و جلّ کنى.»
و ... [امام صادق علیه السلام] فرمود: ... کمال شکر گفتن فرد این است؛ الحمدلله رب العالمین . ... و در حدیثى حماد بن عثمان گفت: بیرون آمد حضرت صادق علیه السلام، از مسجد و حال آن که گم شده بود مرکوب آن حضرت. فرمود: «اگر خداوند آن را به من برگرداند، خدا را شکر مىکنم؛ شکری که حق اوست.» گفت درنگى نکرد تا آن که آن مرکوب آورده شد. پس فرمود: «الحمدلله». قائلى عرض کرد: «فدایت شوم، آیا شما نگفتید که شکر خدا مىکنم، شکری که حق اوست؟»
فرمود: «آیا نشنیدى که من گفتم: الحمدلله.»
از این روایت معلوم مىشود که افضل حمد خداوند، شکر لسانى است. (11)
سبحان الله؛ سومین ذکر تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام:
شخصى از حضرت على علیه السلام پرسید: معنى سبحان الله چیست؟ جضرت فرمود: «سبحان الله» تعظیم مقام بلند و با عظمت خدا و منزه دانستن او از آنچه که مشرکان مىپندارند، است و زمانى که بنده این کلمه را مىگوید، همه فرشتگان بر او درود مىفرستند.» (12)
بعد از آن که رسول اکرم صلی الله علیه و آله تسبیحات را به کوثرش عطا کرد، حضرت فاطمه علیهاالسلام ابتدا رشتهاى از پشم تابیده و با آن به تسبیح پرداخت. تا این که حضرت حمزة بن عبدالمطلب شهید شد، پس حضرت فاطمه از تربت قبر آن بزرگوار خاک برداشت و تسبیح ساخت و با آن تسبیح مىکرد و مردم نیز چنان کردند و چون سیدالشهدا حسین بن على علیه السلام شهید شد، سنت شد که از تربت آن امام مظلوم تسبیح سازند و با آن ذکر گویند.
درباره ثواب تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام با تربت امام حسین علیه السلام از حضرت صاحب الامر(عج) روایت شده است که: هر که تسبیح تربت امام حسین علیه السلام را در دست داشته باشد و ذکر را فراموش کند، ثواب ذکر براى او نوشته مىشود.
از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که تسبیح تربت آن حضرت، ذکر مىگوید، بى آن که آدمى ذکر گوید و فرمود که یک ذکر یا استغفار که با تربت حضرت اباعبدالله علیه السلام گفته مىشود برابر با هفتاد ذکر که با چیز دیگر گفته شود است. و اگر بى ذکر تسبیح را بگرداند به عدد هر دانه، هفت تسبیح براى او نوشته مىشود.
به روایت دیگر، اگر با ذکر تسبیح را بگرداند، به هر دانه چهل حسنه براى او نوشته مىشود.
روایت است که حوریان بهشت وقتى فرشتهاى را مىبینند که به زمین مىآید از او درخواست مىکنند تا تسبیح و تربت حضرت حسین علیه السلام را برایشان بیاورد.
از حضرت موسى علیه السلام نقل شده است: پنج چیز همیشه همراه انسان پرهیزکار است؛ مسواک، شانه، سجاده نماز، تسبیح که سى و چهار دانه داشته باشد و انگشتر عقیق. (13)
فضیلت و آداب تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام
روایات زیادى در این باب در کتب معتبر وجود دارد و گستردگى روایات و عنایت اکثر ائمه به ذکر سخنى درباره تسبیح از عظمت آن پرده بر مىدارد.
حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، درباره تسبیح فرمود: «ان فضل الدعاء و التسبیح بعد الفرائض على الدعاء بعقب النوافل، کفضل الفرائض على النوافل؛ فضیلت دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهاى مستحبى، مانند فضیلت واجبات بر مستحبات است.» (14)
امام صادق علیه السلام نیز به فضیلت تسبیح بعد از نمازهاى واجب چنین اشاره کرد: «من سبح تسبیح فاطمه الزهراء علیهاالسلام قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر الله له؛ هر کس بعد از نماز واجب تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام را به جا آورد، قبل از این که پاى راست را از بالاى پاى چپ بردارد، جمیع گناهانش آمرزیده مىشود.» (15)
و در حدیثى دیگر فرمود: «من سبح تسبیح فاطمه علیهاالسلام، فقد ذکر الله الذکر الکثیر؛ کسى که تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام را بگوید، خدا را به ذکر کثیر یاد کرده است.» (16)
روزى امام صادق علیه السلام ابو هارون را مخاطب ساخت و از تعلیم تسبیح حضرت فاطمه به کودکان سخن گفت: « یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمة علیهاالسلام کما نامرهم بالصلاة، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى؛ اى ابو هارون، ما تسبیح فاطمه علیهاالسلام را به فرزندان خود سفارش مىکنیم همچنان که آنها را به نماز توصیه مىکنیم. تو نیز بر آن مداومت کن. زیرا هر بندهاى که بر آن مواظبت و مداومت کند، عاقبتی نیکو خواهد داشت.» (17)
در جاى دیگر حضرت از عظمت تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام در مقابل نمازهاى مستحبى چنین یاد کرد: «تسبیح فاطمة علیهاالسلام فى کل یوم فى دبر کل صلاة احب الى من صلاة الف رکعة فى کل یوم؛ تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام در هر روز، به دنبال هر نماز، نزد من از هزار رکعت نماز (مستحبى) در هر روز، محبوبتر است.» (18)
امام هادى علیه السلام فرمود: «لنا اهل البیت عند نومنا عشر خصال: الطهارة، ... و تسبیح الله ثلاثا و ثلاثین و تحمیده ثلاثا و ثلاثین، و تکبیره اربعا و ثلاثین ...؛ ما اهلبیت به هنگام خواب ده کار را انجام مىدهیم: وضو گرفتن، ... و گفتن سى و سه مرتبه «سبحان الله»، و سى و سه مرتبه «الحمدلله»، و سى و چهار مرتبه «الله اکبر» و ...» (19)
خواص و آثار فراوان دیگرى براى گوینده تسبیحات آن حضرت ذکر شده که برخى از آنها بدین قرار است:
ناکام و ناامید نشدن،(20) دور کردن شیطان (21)، برطرف نمودن سنگینى گوش(22)، نجات یافتن از شقاوت و بدبختى (23)، باعث سنگینى اعمال، موجب خشنودى خداوند و رفتن به بهشت مىشود. (24)
اوقات و مکانهاى تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام(25)
اوقات مختلف و مکانهاى زیادى براى تسبیح حضرت یاد شده که برخى عبارتند از: بعد از نمازهاى واجب و مستحبى، به هنگام خواب، پس از نمازهاى استغاثه به حضرت فاطمه علیهاالسلام و نماز زیارت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و نماز زیارت حضرت امیرالمؤمنین و نماز حضرت ولی عصر(عج) و قبل از زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام در قم به گونهاى که سبحانالله قبل از الحمدلله گفته مىشود.
پىنوشتها: 1- اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا، علیرضا رجالى تهرانى، ص 9. (حدیث امام صادق علیه السلام)
2- همان ص 18.
3- تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام، عدنان زعفرانى، ص 9.
4- همان، ص21.
5- تسبیحات حضرت زهرا، ص10، به نقل از علل الشرایع/366.
6- همان، ص14. «ما عبدالله بشىء من التحمید افضل من تسبیح فاطمة علیهاالسلام. ولو کان شىء افضل منه لنحله رسول الله صلی الله علیه و آله فاطمة علیهاالسلام.»
7- شرح چهل حدیث (اربعین حدیث) امام خمینى، ص417.
8- همان، ص551 .
9- همان، ص654.
10- همان، ص656.
11- اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام، ص 48 به نقل از معانى الاخبار.
12- شرح چهل حدیث، امام خمینى، ص 349.
13- اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام، ص52 به نقل از معانى الاخبار.
14- کلیات مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمى، کتاب باقیات صالحات.
15- از هر معصوم چهل حدیث، محمد على کوشا، ص364.
16- اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام، ص12 به نقل از تهذیب ج2، ص 105.
17- تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام، ص11.
18- همان، ص 15.
19و20 - همان، ص16.
21- همان، ص20.
22- همان، ص23.
23- همان، ص 28.
24- اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام، ص 39.
25- همان، ص14.
منبع:
ماهنامه کوثر، شماره 8 ، اسماعیل محمدى .
به نقل از سایت تبیان
جابر بن عبدالله انصاری روایت میکند:
روزی پیامبر بعد از نماز ظهر و عصر با اصحاب در مسجد نشسته بودند. پیرمردی بیابانی خسته و با نفسهای به شمارش افتاده وارد شد که معلوم بود از راه دوری میرسد و نیازمند است .
رسول خدا از وضع او سوال نمود، گفت: یا نبی الله! من پیرمردی گرسنهام . مرا سیر فرما! برهنه ام، مرابپوشان، بیچاره ام، دستگیریام نما! پیامبر فرمود: خواستههای تو را فعلا نمیتوانم بر آورده نمایم، ولی تو را نزد کسی میفرستم که خدا و رسولش وی را دوست دارند، او هم خدا و رسول را دوست دارد. آنچه داشته باشد، دیگران را بر خود مقدم میدارد.
دستور داد او را به خانه فاطمه راهنمایی کنند. بلال پیرمرد را به منزل فاطمه برد، پیرمرد از پشت در صدا زد:
سلام بر شما ای خانواده پیامبری که فرشتگان نزد شما رفت و آمد میکنند و منزلتان محل فرود جبرئیل امین است . فاطمه جواب سلام را داد و فرمود: کیستی و از کجا آمده ای، به عرض رساند:
پیرمردی از قبایل عرب هستم و از راه دوری آمدهام . گرسنهام و برهنه . مرا دستگیری کن، خدا تو را رحمت کند! در حالی که سه روز بود علی و فاطمه و رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) طعامی نخورده بودند. فاطمه به گوشه گوشه منزل نظری انداخت . پوست گوسفندی را که حسن و حسین روی آن میخوابیدند برداشت و به پیرمرد داد و عذر خواهی کرد که چیز دیگری نداشته است . پیرمرد گفت: ای دختر محمد من از گرسنگی مینالم، تو پوست کهنه گوسفند به من میدهی! این پوست گوسفند را چه کنم، فاطمه ناراحت شد و دست در گردن انداخت . گردن بند چوبی را که به تازگی دختر عمویش (دختر حمزه بن عبدالمطلب ) به او هدیه کرده بود، از گردن باز کرد و به پیرمرد داد و فرمود: بگیر بفروش، شاید خداوند عوض بهتری به تو بدهد. پیرمرد گردن بند را گرفت و به مسجد برگشت و گفت: یا رسول الله! دخترت این گردن بند را به من داد من چه کنم . در این هنگام عمار یاسر عرض کرد: یا رسول الله! اجازه بفرمایید این گردن بند را خریداری کنم . پیامبر فرمود: اگر در خرید این گردن بند جن و انس شریک شوند، خداوند هیچ یک از آنها را به آتش نمیسوزاند.
عمار رو به پیرمرد کرد و گفت: آن را چند میفروشی، گفت: به سیر شدن با نان و گوشت و یک برد یمانی که خود را بپوشانم و با آن نماز بخوانم و یک دینار که زاد و توشه راهم را فراهم کنم تا به وطن برسم .
عمار از سهمیه غنائم جنگی مبلغی را اندوخته بود گفت: این را از تو به بیست دینار طلا و دویست درهم نقره و یک برد یمانی میخرم و از نان گندم و گوشت بریان تو را سیر خواهم نمود و با شترم تو را به وطنت میرسانم . پیرمرد گفت: چقدر سخاوتمندی! جوانمردی مانند تو ندیدم . عمار به وعدهاش وفا نمود، آن گاه گردن بند را به وسیله غلامی خدمت پیامبر فرستاد و گفت: به رسول الله عرض کن که: تو را با این گردن بند به پیامبر تقدیم کردم . غلام به عرض رسول خدا رسانید، پیامبر فرمود: من هم تو را با این گردن بند به دخترم فاطمه بخشیدم . غلام در منزل فاطمه آمد و جریان را عرض کرد، زهرا گردن بند را از غلام گرفت و او را در راه خدا آزاد کرد. در این هنگام غلام خندید، فاطمه علت خنده را پرسید، عرض کرد: چه گردن بند پر برکتی! گرسنهای را سیر نمود، برهنهای را پوشاند، بیچارهای را بی نیاز کرد، غلامی را آزاد نمود و دوباره به دست صاحبش برگشت.*
پینوشت:
*بحارالانوار، ج 43، ص 56.
منبع:
فاطمه (سلام الله علیها) احیاگر شخصیت زن، فریده مصطفوى (خمینى)، فاطمه جعفرى
به نقل از سایت تبیان